نیم‌پز

گویند: بسیار سفر باید...

نیم‌پز

گویند: بسیار سفر باید...

نیم‌پز

خوشبختی، گمان می‌کنم، تنها چیزی است در جهان که فقط با دست‌های طاهر کسی که به راستی خواهان آن است ساخته می‌شود، و از پی اندیشه‌های طاهرانه!
نادر ابراهیمی

خاطرات خانم و آقای قاف( سکانس اضافی)

شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۲، ۱۱:۲۵ ق.ظ

زندگی، دارقالی و دیگر هیچ!


خواستم قسمت چهارم سریال خانم و آقای قاف را بنویسم اما حالم برای خاطره‌گویی مساعد نبود، گاهی برخی روزهایمان به غایت دردناک و تلخ و شکننده می‌شود، ما را از برنامه روزمره‌مان عقب می‌اندازد و حسابی اوضاع و احوالمان را به هم می‌ریزد، برای من این اتفاق دیشب افتاد، در خیابان! و آقای قاف خواسته است که برای کسی نگویمش، مباد کام شیرینش از تلخی روزگار زهرآگین شود، اما من آن صحنه‌ها را هرگز از یاد نخواهم برد.

بگذریم...

مدتی است می‌خواهم از این بنویسم که چه شد به جای هر نوشتنی، آمده‌ام و آمده‌ایم به نیم‌پز نویسی! شاید دوستانی بپرسند که فایده‌اش چیست این خاطرات شخصی مشترک در فضای عمومی مجازی؟!

آن‌چه که بیش از همه مرا برای بیان تفاوت‌هایمان در این نوع شروع و این نوع نگاه به زندگی جسور کرد مطلبی بود به قلم خانم فاطمه جناب اصفهانی در وبلاگ سرشار از زندگی‌شان، بلاگ مستطاب زندگی. حرف‌هایی که خودم بارها و بارها به آن فکر کرده بودم و در جمع برخی دوستانم بازگو کرده  و خواسته بودم دیگران بشنوند و بدانند اما هیچ گاه ننوشته بودم، ولی ایشان به قلم آورده بودند، عالی و شیوا و بی کم و کاست. حرف‌هایی از یک زن که دوست ندارد قالب‌های رایج زمانه‌اش را برای زن بودن بپذیرد، دوست ندارد تنها و فقط یک زن تحصیلکرده روشنفکرِ دست به قلم باشد با ابعاد تاثیر گذار اجتماعی، دوست دارد زن باشد، خیاطی کند و پشت چرخ بنشیند و با صدای آرام آن به مطلبی که قرار است برای روزنامه بنویسد بیاندیشد، یا به زیر و بم پایان‌نامه‌اش فکر کند، دوست دارد ببافد، شال‌گردن و دستکش و کلاه زمستانی -و لابه لای یکی زیر، یکی روهای آن کاموای قرمز خوش‌رنگ- به زندگی فکر کند، به جامعه، به زنان سرزمینش که خود را گم کرده‌اند، حتی‌تر دوست دارد یک روز در همین روزهای سرشلوغیِ پایان‌نامه‌نویسی، دارقالی در کنج خانه‌اش برپا کند و با دانسته‌های دوران کودکی‌اش، تار و پود زندگی را روی قالی نقش زند. دوست دارد گل پرورش دهد و گاهی هم تنها بنشیند و فارغ از نیمه سرسخت‌اش با گل‌هایش حرف بزند و برای‌شان شعر بخواند تا زودتر برگ دهند و بزرگ شوند. این زنی است که من بودم و برای دیگران نامانوس بود، گویی زن می‌بایست یا زن جامعه باشد یا زن خانه و زندگی. زن باید فراموش کند در جهیزیه‌اش چرخ خیاطی دارد و ذاتاً یک خیاط خلاق است، زن باید فراموش کند که می‌تواند بیشتر کارهایی را که انداخته است به دوش بازار خودش انجام دهد، ترشی بیاندازد، مربا بپزد، سبزی خشک کند، خانه‌اش را با دست‌ها و هنر خودش طراحی کند، تا خانه‌اش هویت داشته باشد، مال او باشد نه مال هرکس دیگری با هر فکر دیگری...


و این بود که خواستم، نیم‌پز را به روز کنم، برای این‌که به دوستان فعال اجتماعی‌ام بگویم راه را اشتباهی رفته‌اند، بگویم اگر قرار است برای فردای این جامعه اتفاق خوشایندی رخ دهد با ساختن مادری است که خودش، خانه‌اش و زندگی‌اش و لباسش هویت دارد، زنی که ریشه‌هایش را از یاد نبرده اما بیرون از فضای امن خانه واقعیت جامعه را لمس می‌کند. این چیزی بود که مدت‌ها می‌خواستم بگویم و ماند برای امروز با آن مطلع دردناک. اما آخر این مثنوی به یمن این تصاویر از خانه‌مان خوش است انشاالله.

سه عکس از سه کنج یک خانه دست‌ساز رنگین‌کمانی!

صنایع دستی1


زندگی1


گل‌ها1
۹۲/۰۶/۰۲ موافقین ۳ مخالفین ۰
الهام یوسفی

زندگی مشترک

خاطرات

نظرات  (۱۷)

۰۲ شهریور ۹۲ ، ۱۱:۴۶ لی لی کتابدار
زیبا:)
پاسخ:
:)

الهام جان! حیف که راهمان بهم دور است وگرنه می توانستیم مهمان خانه های هم باشیم! در پناه خدای مهربان باشید همیشه!

پاسخ:
فاطمه خانم! من هم دوست دارم خانه زیبای شما را ببینم، آن آشپزخانه لبریز از نور را! مشهد آمدید دوست دارم میزبان صاحب قلمی چون شما باشم.
من بوسیدم این پست
پاسخ:
سپاس بانو!
سلام !
دست مریزاد بانو خانه ای دارید سرشار از مهروعاطفه با ان گلهای طبیعی قشنگ ....

سایه تان در کنار دوست عزیز و گرانقدرم زهیر قدسی مستدام
پاسخ:
علیک سلام
لطف شماست...
ما از دعای خیر دوستانمان بی‌نیاز نیستیم. سخت است البته در چنین زمانه‌ای این‌گونه زیستن! آدم هماره باید در حال مراقبه باشد و این سخت ولی لذت‌بخش است.
به به ...
من همچنان عضو باشگاه طرفداران گل و گیاهانت هستم...
و البته فاطمه جناب عزیز که هم دانشکده ای بودیم ...
خلاصه خیلی مخلصیم
زینب بانو
پاسخ:
سلام...
پس فاطمه خانم را می‌شناسی! از راه دور شناختمش ولی مثل خودت صمیمی و دوست داشتنی است.
ما مخلص‌تریم لعیا بانو!
گل و گیاهان من هم سلام می‌رسانند خدمت شما.
۰۵ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۰۰ آزاده فرزام نیا
بنویس بانو!
باید زندگی کردن را بیاموزیم....
می بوسمت پر از حس قشنگی که بهت دارم!
پاسخ:
سپاس دوستم.
کاش یکی از همین روزهای تابستانی خودت را میهمان خانه‌ام کنی. خانه‌ام دوست کم دارد...
سلام استادین قاف
به به کم الله

خدایی چند وقت بود می خواستم نظر بذارم هی سر نمی گرفت!!!
اول که بابت خاطرات تون که میذارید ممناین هستیم!
انتقال تجربه ای ست بس شگرف!!!


دوم هم یه لایک می زنم برا قالب زیبای نیم پز!
و البته می دونم این کارا رو آقای قاف انجام نداده!!!
چرا؟؟؟ زیرا از آن زمان که ما یادمان می آید ایشان بر قالب قدیم ثابت قدم بوده اند!

ببین آقای قاف نازنین! هی بگو نظر نمی ذاری!؟ اینم نظر!
خلاصه که
?to be or not to be
هنوز مسئله معلوم نیست چیه؟
پاسخ:
ممنون آقای ارمیا. قدم رنجه شما همیشه باعث مسرت من و همسرم بوده است.
حدس‌تان هم درست است قالب را من تعویض نموده‌ام اما عکس آن دو جفت کفش که متعلق به کوهنوردی اولین سال ازدواج‌مان است-فتح سه قله تربت- پیشنهاد آقای قاف بود. البته تشویق‌های ایشان است که به من انرژی می‌دهد برای بیشتر نوشتن. و ایضاً تشویق‌های مخاطبینی مثل حضرت‌عالی.
پیروز باشید.
سلام
بعد از مدتها که منتظر سری چهارم خاطره بود یه کم جا خوردم با این سکانس اضافی
با حرفاتون کاملا موافقم اما زندگی همینه دیگه 
خوشی ها در غم ها تنیده شده
ان مع العسر یسرا ( راحتی پس از سختی نیست بلکه توام با سختی است )
امیدوارم نیم پز همچنان پرچمش بالا باشه 
یا علی
پاسخ:
سلام
دعا کنید خداوند به ما قدرت تحمل و دیدن ناهنجاری‌های اجتماعی را بدهد. البته ایضاً قدرت تغییر و بهبود اوضاع را.
من یکی بسیار زودرنج و آسیب‌پذیرم و دیدن برخی صحنه‌ها تا هفته‌ها در من تاثیر بدی به جا می‌گذارد.
موفق باشید
سلام!
شما ک دیگه حرفی برای گفتن نذاشتید !
دیروز برای اولین بار جدی  نشستم پشت چرخ خیاطی واقعی!دریغ ازینکه بتونم ی راسته رو صاف بدوزم و ویراژ ندم!
خدا ظرافت عطاکنه...
آرامش نصیب دل دریایی تون. 
همیشه همینقدر لطیف بمانید(گل)

پاسخ:
سلاااام!
ممنون دوست جانم. شما که انتظار ندارید یک شبه ره صد ساله بروید! نا امید نشو. زمان می‌بره. خیاطی کاری است که باید در آن مهارت و خلاقیت و حوصله با هم پرورش پیدا کنه و این بیش از هرچیز نیاز به صبر و تمرین داره و بعد خواهی دید که ظرافت هنری و خلاقیتت در بقیه کارها هم شکوفا می‌شه.
من هم برای شما آرزوی موفقیت دارم و آرامش.
۰۶ شهریور ۹۲ ، ۱۰:۳۹ صید قزل آلا در مدرسه
چقدر از خوندن و دیدن این نوشته تون مسرور شدم...خدا میدونه!

کامنت هم گذاشته بودم که ظاهراً سرعت اینترنتم با من ناسازگار بوده و ثبت نشده....:(

به هر حال ستودنیه اینهمه هنرمندی و توانایی شما دوست جان

باز هم برامون از عکسهای قشنگتون بگذارید :)
پاسخ:
سلام!
من هم از دیدن و خوندن نظر تو مسرور شدم. نگرانت شده بودم اما ترسیدم بزنگم. شاید در حال بد، آدم میل کم‌تری به این مدل هم‌نوایی داشته باشه.
ممنون که اومدی آرزوی عزیز!

سلام

این بار حرفی برای گفتن ندارم فقط با خوندن مطلب به تامل فرو رفتم خیلی تاثیر گذار بود

درست مثل کافه کتاب آفتاب که چهارشنبه هفته گذشته خدمت رسیدیم و کلی ذوقو تامل کردیم

پاسخ:
سلام.
خدا رو شکر که در فضای مجازی و حقیقی، شرایطی رو برای تامل فراهم کردیم.
موفق باشید.
۱۱ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۳۲ رسانه بیداری

سلام برادر قدسی

 

وبلاگ رسانه بیداری بالاخره راه اندازی شد

 

خوشحال میشویم به ما سربزنید

با تشکر

سلام. نوشته تون بسیار زیبا و به جا بود. از مطالعه اش لذت بردم و با اجازتون در نوشتن اولین پست وبلاگ جدیدم از اون استفاده کردم.
پاسخ:
سلام. خواهش می‌کنم. نظر لطف شماست. دوست دارم هنرهای بیشتری را در وبلاگ‌تان به نمایش بگذارید. ما باید تلاش کنیم تصویر مرسوم از زن روز را در اذهان مردممان و بالاخص زنان تحصیلکرده تغییر دهیم.
موفق باشید
دوباره سلام و خداقوت
وبلاگ «کامواهای رنگین کمانی» هنوز مستقر نشده، آدرسش تغییر کرد. گفتم آدرس جدیدم رو هم براتون بذارم.

پاسخ:
ممنون بنفشه خانم!
کار بسیار خوبی کردید آدرس رو برام گذاشتید، به نظرم ایده وبلاگتون عالیه.
سلام چقدر خوشحالم که امروز با ویلاگتون آشنا شدم .چند روزی بود که خیلی خسته و افسرده شده بودم جملاتتون نیرو بخش بود ممنون
پاسخ:
سلام
من هم خوشحالم که دوست جدید یافتم. امیدوارم همیشه خوب باشید و به زندگی لبخند بزنید حتی اگر اون به شما اخم کرد.

چقدر خوب که اینهمه گل طبیعی در خانه تان دارید. عکس گلخانه طبقاتی تان را سیو کردم تا به همسر جان نشان بدهم و بگم که از اینا میخوام!

پاسخ:
البته این همان میز تلویزیون است که متعلق به صاحب‌خانه قبلی بوده و نخواسته‌اش. ما هم از آن‌جایی که خوشبختانه تلویزیون نداریم آن را کرده ایم جا گلدانی!
بسیار عالی
پاسخ:
ممنون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی